به تصویر بالا با دقت نگاه کنید. این تصویر نشان دهنده نیازهای یک شخص در رفع تشنگی خود است، اما از نگاه خود شخص و نه ما. زمانی که یک تیم بخواهد خارج از چهارچوب آبشاری و یا مدیریت پروژه سنتی عمل کند مسلما با این سوال مواجه خواهد شد که “چگونه باید ساختار کار خود را تشکیل دهم؟ ”
خوشبختانه، برنامه ریزی چابک از ابزاری برای ارائه ساختار پروژه استفاده میکند که از جمله این ابزار میتوان به داستان و اسپرینت اشاره کرد.
داستان یا وظیفه: کوچکترین جزء کار، وظیفه نیز نامیده می شود
اسپرینت: زمان چرخه کار تیم قبل از تکرار.
با استفاده از همین دو ابزار یک تیم قادر به سازماندهی کار خود و تقسیم آن به اجزاء کوچکتر خواهد بود، تا بتوانند بازخورد مشتری را اولویت بندی کرده و برنامه ریزی اصلی پروژه را بدون احساس محدودیتی بر اساس نیازهای خود تغییر دهند.
قابلیت تغییر و سازگاری با برنامه های آتی بر اساس بینش فعلی از پروژه یکی از مشخصه های اصلی چابکی پروژه است. در این مقاله، این ابزار مهم را معرفی کرده و به شما نشان خواهم داد که چگونه با استفاده از آن ها قادر خواهید بود که ساختار کار خود را با برنامه ریزی چابک تشکیل دهید.
داستان کاربری در ساختار برنامه ریزی چابک چیست؟
یک داستان یا داستان کاربری یا به عبارتی وظیفه عبارت است از کوچکترین جزء از کار در یک چهارچوب چابک. داستان معرف یک نیاز در سیستم است که من در کوتاه ترین جمله بدون استفاده از اصطلاحات فنی برای شما تعریف کردم. به عنوان مثال یک پروژه شامل چندین داستان میشود.
هدف از یک داستان ارائه یک خواسته خاص به مشتری است. البته در نظر بگیرید که منظور از مشتری لزوما یک کاربر نهایی خارجی نیست و یک مشتری میتواند یک کاربر داخلی یا همکار در داخل سازمان شما باشد
که به تیم شما برای رفع یکی از درخواست های خود نیاز پیدا کرده است.
داستان کاربری یا همان وظیفه خودمان شامل چند جمله کوتاه به زبان ساده هستند که طرح کلی خروجی مورد نظر را از منظر مشتری نشان میدهد و به نیازهای جزئی اشاره ای نمیکند.
بدون دیدگاه